معنی پافشاری نمودن
حل جدول
الحاح
ابرام
پافشاری
ابرام، اصرار، سماجت، ایستادگی، مقاومت، ثبات قدم، پایداری
تاکید
سماجت
ابرام
پافشاری کردن
تأکید
تاکید
ابرام
لغت نامه دهخدا
پافشاری. [ف ِ] (حامص مرکب) پایداری. ایستادگی. مقاومت. ثبات.استقامت. استواری. پابرجائی. پای برجائی. ثبات قدم. اصرار. ابرام. و با مصدر کردن صرف شود.
فرهنگ عمید
مقاومت، استقامت، پایداری، ایستادگی،
اصرار،
مترادف و متضاد زبان فارسی
ابرام، اصرار، ایستادگی، پاپی، تاکید، سماجت، مداومت، مقاومت
فرهنگ فارسی هوشیار
مقومت، ثبات، استقامت، استواری، ایستادگی
فرهنگ معین
(فِ) (حامص.) پایداری، ایستادگی.
فارسی به عربی
اصرار
معادل ابجد
744